جدول جو
جدول جو

معنی عمادالدین قضوی - جستجوی لغت در جدول جو

عمادالدین قضوی
(عِ دُدْ دی نِ قَ ضَ)
عمر قضوی، ملقب به عمادالدین. وی از جمله بزرگان قزوین بود. حمدالله مستوفی درباره او گوید که جد این خاندان ’فخرالدین فخرآور’ در دیوان قضا وکالت می کرد و بدین سبب آنها را ’قضوی’ خوانند. پسرش عزالدین ابی العز به خدمتکاری امیر آیتغمش مملوک اتابک محمد بن ایلدگز درآمد. و این عمادالدین عمر، نبیرۀ اوست که به وقت آنکه خلیفه به دست مغول شهید شد و امیر بوقا امارت بغداد یافت وی نایب امیر بوقا شد. عمادالدین عمر در اجرای خیرات و رفع رسوم ناپسندیده سعی بلیغ کرد بدین سبب در بغداد نامش بلند شد و بغدادیان او را ’ثالث العمرین’ لقب دادند. رجوع به تاریخ گزیدۀ حمدالله مستوفی چ نوائی ص 809 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عِ دُدْ دی نِ قُ رَ)
اسماعیل بن عمر بن کثیر قرشی بصری یا بصروی، ملقب به عمادالدین و مکنی به ابوالفداء و مشهور به ابن کثیر. از علمای دمشق در قرن هشتم هجری قمری رجوع به ابن کثیر (عمادالدین...) و اسماعیل (ابن عمربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عِ دُدْ دی نِ فَ لَ)
مشهور به عماد لر. لقب او در تاریخ گزیده ’فضلوی’ و در حبیب السیر ’فضولی’ است. وی از مداحان و مصاحبان شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان، و از معاصران اباقاخان بن هلاکوخان بود. خواجه شمس الدین گاهی با وی شطرنج می باخت و بین آنان کلماتی به زبان مطایبه ردوبدل می شد که در تاریخ حبیب السیر و تاریخ گزیده آمده است. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 117 و تاریخ گزیده چ لندن ص 823 و مجالس النفائس میرعلیشیر نوائی چ حکمت ص 343 و الذریعه ج 9 ص 768 و روز روشن ص 474 شود
لغت نامه دهخدا